سعی در جهت عکس

0

 

در کنار آنچه در بحث چرایی حجاب بیان و مورد بحث واقع شد همواره به مسیری که پیموده شده تا حجاب در جامعه پس از انقلاب ما کمرنگ شود فکر کرده ام. یقین دارم که حجوم فرهنگ  فریبنده کشورهای توسعه یافته بخشی از ماجرا است ولی برای عقب گرد از یک مسیر صحیح در طول دو سه دهه توجیه مناسبی نیست. فکر میکنم حتما رویه ما اشکالات اساسی داشته است. در اینجا به برخی از این پس روی ها می پردازم.

  •  فکر میکنم تکیه و تاکید روی چادر مشکی به عنوان حجاب برتر، نقش مهمی در عدم تمکین بانوان به حداقلهای ضروری حجاب داشته است و معرفی پوشش صحیح متنوع را چند دهه در عرصه جامعه به تاخیر انداخته است. زیرا اگر که سلایق و تنوع طلبی و زیبایی شناسی در محدوده شرعی نیز سرکوب شود چطور میتوان انتظار داشت که شاهد دافعه نباشیم؟
  • شاید به یاد داریم که عده ای در همه شاکله آموزش و پرورش این رویه را به راه انداختند که مثلا پوشیدن لباس با جنس جین جرم و ضد فرهنگ محسوب شود و یا پوشیدن چادر اجباری باشد و یا خواندن نماز جماعت در مدرسه الزامی باشد. خوب حتما فهم صحیحی راجع به فرهنگ نداشته ایم و جامعه شناس نبوده ایم که با تمام توان نسلهایی را از دینداری و اصل مترقی و نورانی حجاب و عبادات رانده ایم.
  • اینکه خانمهای آموزش و پرورشی با چادر و مقنعه چانه دار، با سبک کلیشه ای خاص، بخواهند الگو باشند و یا در میان پسران موی تراشیده معیاری برای خوبی و متانت باشد بسیار غریب بنظر میرسد ولی سالیان سال همین قاب های نامأنوس نوجوانان و جوانان ما را از آنچه ذاتاً نورانی و مترقی است رانده است.
  • متأسفانه در بسیاری موارد حجاب و بخصوص از نوع چادر آن، در کنار نواقصی مثل چاقی و یا به خاطر آسیبهای اجتماعی مثل فقر ،زندان، دزدی و … هم دیده شده و آسیب دیگری به وجهه حیا و پوشیدگی زده است.
  • نوع سیاستگذاری مراجع تصمیم گیری ما در صنعت و تجارت کالا های مرتبط با حجاب بانوان، من جمله چادر، روسری، مانتو و …، به گونه ای بوده که گویی حجاب داشتن و دسترسی به ملزومات آن باید دشوار باشد و گویی قرار نیست خودکفایی در کالاهایی که استفاده از آن را برای نیمی از جامعه بطور مستمر توصیه میکنیم اتفاق بیافتد. حال آنکه کالای حجاب چند منظوره است. هم حافظ است و هم ارزشی را فریاد میزند که در کنار آن حفظ بنیان خانواده، مولد بودن و رشد جامعه رقم می خورد. 

البته شاید بتوان گفت که این اشتباهات فاحش فرهنگی که بنام کار فرهنگی برای سالیان متمادی رایج شد، بیشتر از آنکه بخاطر اعتقادات مذهبی عاملانش و یا با نیت خیانت به اهداف نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران باشد، از کج سلیقگی و کم سوادی عاملانش و یا از بی تدبیری مدیران در چینش اشخاص شایسته در مواضع کلیدی تأثیر پذیرفته است. در واقع برداشت های نادرست ما از اراده الهی و نسبت دادن تنگ نظری خود به دین و مذهب، مسبب یا حد اقل تسهیل کننده بسیاری از دین گریزی ها گشته است. البته در این سالها که من شاهد بوده ام در همه سطوح تعریف درستی از فرهنگ نداشته ایم و ترویج دینداری را با گرامیداشت مناسبتها و تبریک و تسلیت دادن یکی کرده ایم.

 

 

 

 

 

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *