سردار من قهرمان من
سردار من قهرمان من
قضیه امریکا و متحدینش در دنیا قضیه یک دزد ، تروریست و قاتل تحصیل کرده و شیک پوشه که اگر به عنوان شخصیتی توی یک فیلم سینمایی هم تصویر بشه امکانش هست که به خاطر ظاهر سازی و برای جذابیت ابزار های مورد استفاده اش مورد غبطه باشه و یا حتی الگوی یک کودک رشد نیافته قرار بگیره. البته فهمی که جذابیت تکنولوژی، مانع مسیر یابی اون نشه چندان هم ساده و همواره در دسترس نیست. چرا که شیطان به شهادت قرآن وشیاطین عالم با رسانه های رنگارنگشون، حسابی به این ابزار ها زینت داده اند و مهمتر اینکه به وسایل اصالت داده اند. طوری که هدف، رسیدن به رفاه به هر طریقی قرار بگیره و غرور از بابت داشتن امکانات، گوش و چشم را به روی حقایق ببنده.
در مقابل همیشه وجدانهای بیداری در طول تاریخ پیدا شدند که روشنگری کنند و انسانیت و آزادگی هم از روی همین افراد تعریف شده. البته پرچم این ایده که راستی و درستی و وفا و پاکی به منافع و همه چیز ترجیج داره و خودش عین منفعته، در دست دین و دین داران است و به نوعی، تغییری که ادیان آسمانی در جوامع دنبال کرده اند همین مفهوم است و چه بسا وقتی علم به وجود خداوند و آخرت و جاودانگی وجود داشته باشد دیگر تعریف عقل انسان از منافع تغییر میکند. البته وقتی این فهم شکل گرفت ابزار ها هم میتوانند در خدمت این مفهوم باشند.
سردار شهید حاج قاسم سلیمانی، که خوشا به حالش در جوار رحمت الهی، در مقابل آن شناختی قرار میگیرد که آن تروریست تحصیلکرده را الگو میداند و یا حداقل اطاعت و یا ذلت در مقابلش را اجتناب ناپذیر می پندارد. قهرمانان بزرگی همچون ایشان در عمل نشان دادند که نپذیرفتن ذلت و حتی غلبه بر اراده امثال امریکا، هرچند که آنها مسلط بر علم ابزاری هستند، ممکن و شدنی است. شاید عملکرد شهدای مدافع حرم به فرماندهی ایشان در جمع کردن بساط تروریستها در عراق و شام حجت را بر ما هم تمام کرده و از این پس نمیتوانیم تنبلی خود در آگاه کردن جوامع و کاستیمان در تصاحب علوم فریبنده و البته کاربردی عصر حاضر را توجیه نماییم.
ابوذر میرزاخانی
دی ماه ۱۳۹۸